بازگشت

زمان مطالعه : ۸ دقیقه و ۲۶ ثانیه

پدیده Super Aging: جوانه‌هایی بر درخت کهن

Img35.png

پدیده Super Aging: جوانه‌هایی بر درخت کهن

برای بیشتر افرادی که خوش‌شانس‌اند عمر طولانی داشته باشند، پیری با درجاتی از افت شناختی همراه است و همیشه این تصور وجود دارد که پیری به‌طور یقین منجر به از دست دادن حافظه می‌شود. اما از دست دادن حافظه اجتناب‌ناپذیر نیست. برخی افراد «فراتر از پیری (SuperAgers)" توانایی‌های حافظه‌ای دارند که تا دهه ۸۰ و ۹۰ زندگی و حتی فراتر از آن دست‌نخورده باقی می‌ماند. در این باره بیشتر بدانیم.

موضوع دیگر، تحریک شناختی است. ما می‌دانیم که مغز دوست دارد فعال بماند.

یکی از رایج‌ترین پرسش‌هایی که در سخنرانی‌هایم می‌شنوم این است:

«آیا باید جدول کلمات متقاطع حل کنم؟ آیا باید از برنامه‌های تقویت مغز مثل “Lumosity” استفاده کنم؟ یا مکمل خاصی بخورم؟

پاسخ من معمولاً این است:

اگر جدول کلمات متقاطع برایتان ساده است، احتمالاً فایده چندانی ندارد، چون مغز به چالش نیاز دارد.

اگر هم از حل کردنش بیزارید و برایتان استرس‌زا است، باز هم سودی ندارد، چون اضطراب حاصل از آن بیشتر از منفعتش خواهد بود.

پژوهش جالبی توسط دنیس پارک (Denise Park) انجام شد: سه گروه تشکیل دادند؛ یک گروه آموزش بافتنی، یک گروه آموزش عکاسی، و یک گروه کنترل.

نتیجه چه بود؟ هر دو گروه بافتنی و عکاسی، تقریباً سود مشابهی برای مغز داشتند. نکته مهم این بود که یاد گرفتن چیزی جدید و درگیر شدن با آن باعث پاسخ مثبت مغز می‌شد.

پس توصیه کلی من این است:

کاری را انتخاب کنید که برایتان چالش‌برانگیز و هیجان‌انگیز باشد و روی آن تمرکز کنید.

روگالسکی: راستش، یک امتیاز بزرگ است که این افراد ــ که خودشان زندگی پرمشغله‌ای دارند ــ تصمیم می‌گیرند وقتشان را صرف خدمت به علم کنند. مشارکت در پژوهش و بازگشت سال‌به‌سال برای پیگیری، یک عمل کاملاً ایثارگرانه است.

و در نهایت، بسیاری از آن‌ها تصمیم می‌گیرند پس از مرگ مغزشان را اهدا کنند؛ که این بزرگ‌ترین هدیه برای پیشبرد علم است، چون به ما امکان می‌دهد ویژگی‌های سلولی و مولکولی مغزشان را هم بررسی کنیم.

اما در سطح شخصی، چیزی که برای من فوق‌العاده الهام‌بخش است، خرد، انعطاف‌پذیری و تاب‌آوری این افراد است. آن‌ها امید و انگیزه‌ای تازه برای بازتعریف انتظارات ما از پیری می‌دهند.

آن‌ها به ما می‌آموزند که چگونه باید با کاهش انگ و کلیشه‌های منفی درباره پیری برخورد کنیم.

آنچه تا الان به شکل تجربی و گزارش‌های فردی می‌توانیم بگوییم این است که: همه افراد «فراتر از پیری» ورزشکار نیستند. البته بسیاری از آن‌ها گزارش می‌دهند که ورزش می‌کنند، اما هر کدام به شیوه متفاوت.

مثلاً یک نفر خودش کلاس کشش و نرمش برگزار می‌کند، فرد دیگری علاقه دارد صدها مایل دوچرخه‌سواری کند. این‌ها دو سر طیف هستند.

جالب اینکه وقتی از خودشان می‌پرسیم: «فکر می‌کنید چرا یک فرد فراتر از پیری هستید؟» بعضی‌ها پاسخ می‌دهند:

"مطمئناً دلیلش ورزش نیست؛ من هیچ‌وقت ورزش نکرده‌ام. فقط وقتی می‌دوم که کسی دنبالم کند!"

بنابراین مسیرها متنوع است. این‌طور نیست که همه یک سبک زندگی مشخص داشته باشند.

البته این حرف به معنای آن نیست که همگی باید بی‌تحرک شویم؛ می‌دانیم ورزش برای مغز و قلب بسیار مفید است. اما مهم است بدانیم که راه‌های متفاوتی وجود دارد. آنچه ما می‌بینیم این است که افراد «فراتر از پیری» به‌طور کلی فعال‌تر هستند. بسیاری از آن‌ها هنوز کار می‌کنند؛ گاهی در همان مسیر شغلی اول، گاهی هم در مسیر دوم.

مثلاً یک نفر در «شغل اول» خود وکیل بوده، بازنشسته شده، حوصله‌اش سر رفته، دوباره به دانشگاه رفته و مدرک گرفته تا فصلی کار مالیات انجام دهد. او می‌گفت این کار تعادل خوبی برایش ایجاد کرده: بخشی از سال بسیار پرکار، و بقیه سال برای استراحت آزاد. جالب اینکه در فصل مالیات هم جزو پرطرفدارترین مشاوران بوده است.

نکته دیگر این است که افراد «فراتر از پیری» در گزارش‌هایشان اعلام کرده‌اند روابط مثبت و قوی‌تری با دیگران دارند، در مقایسه با همسالان معمولی در همان مطالعه.

آن‌ها سطح بالاتری از ارتباط اجتماعی مثبت را تجربه می‌کنند. هنوز نمی‌دانیم دلیلش چیست: آیا به خاطر داشتن دوستی‌های نزدیک است یا حضور دائمی در گروه‌های اجتماعی؟ احتمالاً به ویژگی فردی و ترجیح شخصیتی هر فرد برمی‌گردد.

ما می‌دانیم این موضوع بسیار مهم است، چون انزوای اجتماعی و تنهایی پیامدهای منفی زیادی دارد. این موضوع را همگی در دوران همه‌گیری کرونا تجربه کردیم؛ زمانی که از خانواده و دوستان دور ماندیم. برای بیشتر افرادی که خوش‌شانس‌اند عمر طولانی داشته باشند، پیری با درجاتی از افت شناختی همراه است و همیشه این تصور وجود دارد که پیری به‌طور یقینا منجر به از دست دادن حافظه می‌شود،

اما از دست دادن حافظه اجتناب‌ناپذیر نیست. برخی افراد "فراتر از پیری (SuperAgers) " توانایی‌های حافظه‌ای دارند که تا دهه ۸۰ و ۹۰ زندگی و حتی فراتر از آن دست‌نخورده باقی می‌ماند.

این افراد، که همگی بالای ۸۰ سال دارند، عملکرد حافظه‌ای مشابه با فردی در دهه پنجاه زندگی نشان می‌دهند. پرسش این است: چگونه؟

یکی از برجسته‌ترین متخصصانی که «فراپیران» را مطالعه می‌کند، دکتر امیلی روگالسکی، عصب‌شناس دانشگاه شیکاگو است. او به بررسی علم شگفت‌انگیز پشت پدیده فراپیری می‌پردازد ــ و آشکار می‌کند چه چیزی مغزهای آن‌ها را از نظر فیزیکی متفاوت می‌سازد و چگونه انتخاب‌های سبک زندگی می‌تواند کلید داشتن مغزی تیزتر و سالم‌تر تا سال‌های پیری باشد

امیلی روگالسکی(PhD)، عصب‌شناس بالینی و شناختی و استاد روان‌پزشکی و علوم رفتاری در دانشکده پزشکی فاینبرگ دانشگاه نورث‌وسترن در شیکاگو، مسئول مطالعه «فراتر از پیری» است. او درباره اینکه چه عواملی این گروه خاص را متمایز می‌کند، مغز آن‌ها چه تفاوتی با افرادی که به شیوه‌ای معمول پیر می‌شوند دارد، و اینکه مطالعه این پدیده چه درس‌هایی می‌تواند برای ما داشته باشد تا شاید همه بتوانیم بهتر پیر شویم، مطالعه می نماید.

در پاسخ به این پرسش مهم که واقعاً چه اتفاقی می‌افتد وقتی پیر می‌شویم، اغلب خبرها چندان مثبت نیستند. آنچه ما از شناخت در پیری می‌دانیم این است که به‌طور میانگین، افتی تدریجی وجود دارد. و می‌دانیم که این افت می‌تواند بعد از ۵۵ یا ۶۰ سالگی سریع‌تر هم بشود. بنابراین، وقتی به ۸۰ سالگی می‌رسیم، کاهش حافظه به‌طور میانگین بسیار چشمگیر است؛ اگر حافظه افراد ۸۰ ساله را با افراد ۵۰ یا ۶۰ ساله مقایسه کنیم.

هشتاد سالگی سنی است که در آن خطر از دست دادن حافظه بسیار بالاست و همین موضوع، یکی از شایع‌ترین شکایت‌های افراد سالمند است: "کلیدهایم را پیدا نمی‌کنم" یا "حافظه‌ام مثل قبل خوب نیست."

اول اینکه پدیده فراتر از پیری یک پدیده کمیاب است و "جریان اصلی" یا شایع نیست.

یکی از این زوایا بررسی ساختار مغز است: آیا مغز آن‌ها بیشتر شبیه مغز یک فرد ۸۰ ساله معمولی است یا شبیه مغز یک فرد ۵۰ یا ۶۰ ساله که از نظر عملکرد شناختی با آن‌ها مشابه است؟

در بررسی فاصله بین سطح بیرونی مغز و مرز ماده خاکستری ـ سفید (gray-white junction) چیزی شبیه «پوست درخت». ضخامت این لایه شاخصی از سلامت مغز است، چراکه سلول‌های مغزی در همان لایه بیرونی قرار دارند.

می‌دانیم که با افزایش سن، مغز به‌طور میانگین نازک‌تر می‌شود یا آتروفی پیدا می‌کند.

در افراد ۸۰ ساله معمولی نسبت به ۵۰–۶۰ ساله‌ها، نازک‌شدگی و کوچک‌شدگی قابل‌توجه مغز دیده می‌شود که با افت حافظه همبستگی دارد.

اما در افراد "فراتر از پیری" وقتی مغزشان را با ۵۰–۶۰ ساله‌ها مقایسه کردیم، کاهش ضخامت قابل‌توجهی مشاهده نشد.

این یافته شگفت‌انگیز بود: مغز آن‌ها بیشتر شبیه مغز یک فرد ۵۰ یا ۶۰ ساله بود تا یک ۸۰ ساله.

چیزی حتی جالب‌تر هم یافتیم: در سطح درونی مغز، در بخشی به نام سینگولیت قدامی (anterior cingulate)، دیدیم که افراد "فراتر از پیری" حتی ضخامت بیشتری نسبت به افراد ۵۰–۶۰ ساله داشتند.

به بیان دیگر، یک ناحیه از مغزشان از همتایان ۲۰ تا ۳۰ سال جوان‌ترشان هم ضخیم‌تر بود

چه اتفاقی در مغز افراد "فراتر از پیری" رخ داده است؟ آیا آن‌ها از ابتدا با مغز ضخیم‌تری متولد شده‌اند و همیشه چنین بوده‌اند؟ یا اینکه در طول زمان در برابر تغییرات مغزی مقاومت نشان داده‌اند؟

وقتی روند مغزشان را در طول زمان بررسی کردیم، متوجه شدیم که نرخ کوچک‌شدن مغز آن‌ها بسیار کندتر از همسالان ۸۰+ ساله با عملکرد شناختی معمولی است.

این نشان می‌دهد که مغز افراد "فراتر از پیری" واقعاً در مسیر متفاوتی نسبت به همسالانشان قرار دارد.

مغز آن‌ها به‌مراتب آهسته‌تر دچار آتروفی می‌شود.

ما فکر نمی‌کنیم که ضخامت بیشتر ناحیه «سینگولیت قدامی» به‌تنهایی «اکسیر جوانی» باشد یا تنها علت حافظه عالی آن‌ها. احتمالاً یک عامل کمک‌کننده است.

اما "سینگولیت قدامی چیست؟ چه نقشی دارد؟ آیا باید ضخیم‌تر باشد؟"

ما تازه در حال درک نقش آن در افراد «فراتر از پیری» هستیم. اما می‌دانیم که این بخش از مغز برای توجه (attention) بسیار مهم است. و توجه، همان‌طور که می‌دانید، شرط لازم برای حافظه است؛ چون تا به چیزی توجه نکنید، نمی‌توانید آن را به خاطر بسپارید

به نظر ما بعید است یک «ژن واحد» وجود داشته باشد که «ژن فراتر از پیری» باشد. موضوع پیچیده‌تر است.

بنابراین، ما به‌طور فعال در حال انجام پژوهش‌هایی هستیم تا بفهمیم چه عوامل ژنتیکی در این مقاومت نقش دارند.

احتمالش هست که برخی افراد از نظر ژنتیکی طوری باشند که بتوانند هر روز همبرگر و سیب‌زمینی سرخ‌کرده بخورند بدون اینکه اثرات منفی زیادی ببینند، اما دیگران مجبور باشند سبک زندگی خاصی را انتخاب کنند تا به همان نتیجه برسند.

این بخش بسیار هیجان‌انگیز کار ماست، چون برای مطالعه ژنتیک نیاز به تعداد زیادی شرکت‌کننده داریم. و همان‌طور که گفتم، پدیده «فراتر از پیری» نادر است؛ به همین دلیل رسیدن به تعداد کافی برای بررسی‌های ژنتیکی دقیق، زمان می‌برد.

سلامت جسمانی بسیار مهم است. وقتی درباره اصطلاح "فراتر از پیری  (SuperAging) " در مقایسه با اصطلاح "پیری موفق" (Successfuk Aging)" فکر می‌کنیم، تفاوت جالبی وجود دارد.

مفهوم "پیری موفق" که چند دهه پیش توسط رو و کان (Rowe & Kahn) مطرح شد، نقطه عطف مهمی بود، چون توجه پژوهشگران را به جنبه‌های مثبت پیری جلب کرد. در بسیاری از مطالعات مربوط به «پیری موفق»، شرکت‌کنندگان باید هم سلامت جسمانی خوبی داشته باشند و هم عملکرد شناختی مطلوب. یعنی ترکیب عملکرد خوب شناختی و عملکرد خوب جسمی.

اما ما در مطالعه "فراتر از پیری" فقط یک شرط اصلی داریم: حافظه قوی.

هیچ شرطی در مورد سلامت جسمی یا توان حرکتی نمی‌گذاریم. بنابراین ممکن است فردی نیاز به واکر یا ویلچر داشته باشد، اما همچنان حافظه‌ای بسیار قوی داشته باشد.

و دقیقاً همین را هم می‌بینیم: دامنه‌ای از وضعیت‌های جسمانی در میان افراد «فراتر از پیری» وجود دارد.

این تنوع به ما اجازه می‌دهد که سلامت جسمی و شناختی را به‌طور جداگانه بررسی کنیم. این حوزه‌ای است که در آینده با داده‌های کمی دقیق‌تر به آن خواهیم پرداخت.

یک مسئله تحصیلات است. مطالعات زیادی نشان داده‌اند که تحصیلات می‌تواند یک عامل محافظتی در برابر افت شناختی باشد. اما ما در مطالعه خودمان ارتباط مستقیمی بین "فراتر از پیری" و سطح خاصی از تحصیلات پیدا نکرده‌ایم.

شرکت‌کنندگان ما از ۱۲ سال تحصیل (دیپلم دبیرستان) تا ۲۰ سال تحصیل (مدارج عالی دانشگاهی) داشته‌اند. نکته مهم این است که همه آن‌ها افراد بسیار تحصیل‌کرده مثل پزشک یا وکیل یا استاد دانشگاه نبوده‌اند؛ طیف متنوعی از تحصیلات وجود دارد. هرچند تا الان کسی با تحصیلات کمتر از دبیرستان در مطالعه ما نبوده است، که ممکن است ناشی از سوگیری در شیوه جذب شرکت‌کننده باشد.

یک رویکرد این است که افرادی که به آلزایمر مبتلا هستند را بررسی کنیم و بپرسیم: "چه چیزی اشتباه پیش رفته؟ چطور می‌توان آن را اصلاح کرد؟" این رویکرد بسیار مهم است.

اما رویکرد دیگر این است که بپرسیم: «چطور بعضی افراد اصلاً دچار این مشکل نشده‌اند؟» و اینجاست که افراد "فراتر از پیری" برای ما ارزشمند می‌شوند.

ما می‌دانیم که آلزایمر بیماری پیچیده‌ای است. پلاک‌ها و کلافه‌های پروتئینی که مشخصه بیماری هستند، در بسیاری از افراد بالای ۸۰ سال هم یافت می‌شوند. اما یافته ما این است که افراد «فراتر از پیری» نسبت به همسالانشان تعداد کمتری از این کلافه‌ها دارند.

سؤال مهم این است: چرا؟

چطور توانسته‌اند از بروز این تغییرات جلوگیری کنند یا در برابرشان مقاومت نشان دهند؟ چه عواملی باعث شده این پروتئین‌ها اثر مخرب کمتری روی مغز آن‌ها داشته باشند؟

بنابراین، این مطالعه به ما کمک می‌کند مفهوم مقاومت (resistance) و تاب‌آوری (resilience) در برابر پیری و آلزایمر را بهتر درک کنیم و ببینیم چه عوامل حفاظتی‌ای در کارند.

 

مقالات پیشنهادی

Img35.png
پدیده Super Aging: جوانه‌هایی بر درخت کهن